بازیگوشی........
بازیگوشی........
بازیگوشی........
النا و امیررضا
پسرم این النا جون هستش دختر دوستمون که سال ٩٠ با هم رفته بودیم مکه از اون موقع با هم دوست شدیم و قراره شما هم با هم دوست باشین. النا جون 5 ماهه است و چون از تو کوچکتره و خودش نمی تونست راه بره شما هلش میدادی و اونم حسابی ذوق کرده بود. قربون پسر فداکارم برم که به کوچکتر از خودش کمک میکنه ...
النا و امیررضا
پسرم این النا جون هستش دختر دوستمون که سال ٩٠ با هم رفته بودیم مکه از اون موقع با هم دوست شدیم و قراره شما هم با هم دوست باشین. النا جون 5 ماهه است و چون از تو کوچکتره و خودش نمی تونست راه بره شما هلش میدادی و اونم حسابی ذوق کرده بود. قربون پسر فداکارم برم که به کوچکتر از خودش کمک میکنه ...
نویسنده :
سعید اظهری.لعیا ذابح جمشیدی
23:33
النا و امیررضا
پسرم این النا جون هستش دختر دوستمون که سال ٩٠ با هم رفته بودیم مکه از اون موقع با هم دوست شدیم و قراره شما هم با هم دوست باشین. النا جون 5 ماهه است و چون از تو کوچکتره و خودش نمی تونست راه بره شما هلش میدادی و اونم حسابی ذوق کرده بود. قربون پسر فداکارم برم که به کوچکتر از خودش کمک میکنه ...
نویسنده :
سعید اظهری.لعیا ذابح جمشیدی
23:33
النا و امیررضا
پسرم این النا جون هستش دختر دوستمون که سال ٩٠ با هم رفته بودیم مکه از اون موقع با هم دوست شدیم و قراره شما هم با هم دوست باشین. النا جون 5 ماهه است و چون از تو کوچکتره و خودش نمی تونست راه بره شما هلش میدادی و اونم حسابی ذوق کرده بود. قربون پسر فداکارم برم که به کوچکتر از خودش کمک میکنه ...
نویسنده :
سعید اظهری.لعیا ذابح جمشیدی
23:33